پسربچه تشنه
پسر گرسنه اش میشود.شتابان به طرف یخچال میرود
در یخچال را باز میکند...
عرق شرم بر پیشانی پدر مینشیند.پسرک این را میداند.
دست میبرد و بطری آب را برمیدارد..
کمی آب در لیوان میریزد...صدایش را بلند میکند:"آااااااه چقــد تشنه بوودم"
...
پدر این را میداند پسر کوچولواش چقدر بزرگ شده است
نظرات شما عزیزان:
عشق خسته
ساعت17:52---19 بهمن 1393
عزیزم...............
ابوالفضل
ساعت23:09---7 بهمن 1393
كاش همه بچه ها اينچنين باشند تا هيچ پدري شرمنده نگردد .
خیره شو بر چشمانم...لبخند نگاهت مستم می کند...
نسیم موهایت را پریشان کرده ای بر من...
یا اینکه باد پریشان کرده است مرا...در میان گیسوانت...
نسیم موهایت را پریشان کرده ای بر من...
یا اینکه باد پریشان کرده است مرا...در میان گیسوانت...
سلام بالاخره اپ کردم سربزنی خوشحا میشم...
admin
ساعت15:08---25 دی 1393
veri nice
ممنونم
ممنونم
خیلی قشنگ بود
مرسیی
مرسیی
ƒʊḉк_ℓ☺√ε
ساعت21:42---23 دی 1393
like
تنکس
تنکس
bentozahra
ساعت20:17---23 دی 1393
خیلی زیبا بود....
ممنون
ممنون